♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ اگر گفت باید برم جلوشو نگیر وقتی بخاد بره ، میره ولی همون فرصتی رو که تو آخرین لحظه داری مهربون باش، بخند و دست از خاطره ساختن برندار ، بزن زیر دماغش بگو احمق جون نری بگی بد بود ، گریه نکن، بخند و بازوش رو نیشگون بگیر بهش نگو دوس ندارم حرفایی که به من زدی به یکی دیگه بزنی نگو اگر زدی پای حرفات وایسی.نصیحت نکن، نفرین نکن، فقط لحظه آخر بازم از ته قلبت دوسش داشته باش انگاری قراره بمیره وقتی رفت ... بزن زیر گریه یه هفته، یه ماه ، یه سال ، همچین که خالی شدی یه شب یه جایی یه زمین خوش آب و هوا گیر بیار یه چاله بکن و خاطره هاتو بریز داخلش و روش خاک بریز، یه شاخه گل بذار سر قبرش و بشین یه فاتحه ام بخون برای روزای خوبتون آخرین تصویر تو ازش میشه یه خاکسپاری مجلل و روزی که مُرد ولی آخرین تصویر اون از تو میشه یه آدم مهربونِ تکرار نشدنی اون هربار که یادِ تو میوفته میمیره فکر کنم این انتقام منصفانه باشه
^^^^^*^^^^^ شده شمع بشی نبینی پروانتو شده حتی بترسی از سایتو تو چشماش ببینی هر شب ایندتو یه شبه ترکش کنی این عادتو شده تک بیوفته تو دلت یه گوشه شده خاطره هات ارزو شه شبا حرف بزنی با درو دیوارا نتونی پا بزاری حتی توی کوچه من الان این حالو دارم یه بیقرارم تورو ندارم کجای شهرو پا بزارم اسمتو نیارم اگه یه نفرو خیلی دلت بخواد واسش اب بشی نشه ماهی برات دیگه اسمتم حتی یادش نیاد بگو چه حالی میشی اگه بارون بیاد تنها بشینی همش یه نفرو همه جا ببینی کوه یخ بشی دستاشو که میگیری بگو چه حالی میشی من الان این حالو دارم یه بیقرارم تورو ندام کجای شهرو پا بزارم اسمتو نیارم ^^^^^*^^^^^ هوروش بند
میگن سعدی به چند نفر شماره داده بود یه شب یکیشون زنگ زد،نمیدونست کدومه میگه ملکا مها نگارا،صنما،بتا،بهارا متحیرم ندانم ، که تو خود چه نام داری قابل توجه بعضیا شماره میدین اسمشم بنویسین یادتون نره ??? ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ از وقتی که شماره شو به بلَک لیست گوشیم انتقال دادم چند ماهی میگذره … شیش هفت تا اس داده بود که چند هفته بعد خوندمشون . . . . . . . . اون موقع از دستش عاصی بودم چون واقعا اذیتم میکرد. یه شب با یه شماره دیگه اس داد برا همین نرفت تو بلک لیستم ؛ نوشته بود که اگه میخوای دیگه اس ندم بهت یه چیزی بگو . . . . بدون معطلی جواب دادم و همون چیزی رو که میخواست براش فرستادم چون واقعا دیگه نمیخواستم اس ام اساشو ببینم . . . . خلاصه از اون به بعد دیگه اس نداد ؛ نمیدونم اصلا چی شد که اینطور شد. دیگه سراغمو نگرفت ، اصلا انگار نه انگار که منم هستم به هرحال اعتراف میکنم که خیلی دلم برای اس ام اس هاش تنگ شده اگه الان اینارو میخونی ازت میخوام که یه شانس دیگه بهم بدی ، قول میدم بچه ی خوبی بشم . . . . . . . . . . . هم تو مسابقه ها شرکت کنم ، هم آهنگ پیشواز داغ هفته رو انتخاب کنم و حتی با شارژ ۱۶۸۶۵۰ریال ، برنده ۱۰۰تومن اعتبار هدیه داخل شبکه شم … ایرانسل دوسِت دارم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ فکر میکنید اگر در دوره حافظ و سعدی ، فردوسی و... تلفن بود اونم از نوع منشی دار ، منشی تلفن خونشون چی میگفت ؟ . . پیغامگیر حافظ رفته ام بیرون من از کاشانه خود غم مخور تا مگر بینم رخ جانانه خود غم مخور بشنوی پاسخ ز حافظ گر که بگذاری پیام زان زمان کو باز گردم خانه خود غم مخور . . . پیغامگیر سعدی از آوای دل انگیز تو مستم نباشم خانه و شرمنده هستم به پیغام تو خواهم گفت پاسخ فلک گر فرصتی دادی به دستم . . پیغامگیر باباطاهر تلیفون کرده ای جانم فدایت الهی مو به قربون صدایت چو از صحرا بیایم ، نازنینم فرستم پاسخی از دل برایت ?? . . پیغامگیر فردوسی نمیباشم امروز اندر سرای که رسم ادب را بیارم به جای به پیغامت ای دوست گویم جواب چو فردا برآید بلند آفتاب . . پیغامگیر خیام این چرخ فلک ، عمر مرا داد به باد ممنون توام که کرده ای از من یاد رفتم سرکوچه ، منزل کوزه فروش آیم چو به خانه ، پاسخت خواهم داد ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ این شعر رو از دست ندین . . رفته بودم سر کوچه دو عدد نان بخرم و کمی جنس به فرموده مامان بخرم از قضا چشم من افتاد به یک دوشیزه قصد کردم قدحی ناز از ایشان بخرم ناز از دلبر طناز خریدن دارد بس که ابروی تتو با مژه اش ست شده بود مانده بودم چه از آن سرو خرامان بخرم تا به خود آمده دیدم به سرش شالی نیست به کجا میرود این چنین شتابان بخرم نکند دوره 40 سال عقب برگشته یا که من آمدم از عهد رضا خان بخرم با کمی استرس و دلهره گفتم بانو بهرتان روسری اندازه روبان بخرم؟ گفت با لحن زنانه برو گمشو عوضی پسر مش صفرم آمده ام نان بخرم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه بارم دوسدخترم میخواست موهاشو ببافه، گفتم توو کارهای مردونه دخالت نکن اونم از این حرف رومانتیکم کلی حال کرد و خرکِیف شدو گف باشه عجقم . . . . . . . . موهاشو یه جوری گره زدم که مجبور شد از ته بزنه ولی خدایی با کلاه گیس هم خوشگله ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ کبوتر با کبوتر باز باران با ترانه میخورد بر بامش بیش برفش بیشتر آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان غم مخور خربزه با پوست موزو میندازی زمین هوا میره نمیدونی تا کجا میره ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ پسره تو كليسا نشسته بوده، يهو ميبينه يه دختر خيلي خوشگل مياد تو ميدوه ميره پشتِ يه مجسمه قايم ميشه دختره مياد ميشينه جلوي محراب و ميگه: اي خدا! تو به من همه چي دادي ، پول دادي ، قيافه دادي ، خانواده خوب دادي... فقط ازت يه چيز ديگه ميخوام... اونم يه شوهر خوبه ...يا حضرت مسيح خودت كمكم كن پسره از پشت مجسمه مياد بيرون ميگه: عيسي هل نده! هل نده زشته ، خودم ميرم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یکی ﺍﺯ ﺗﻔﺮﯾﺤﺎﺕ ﻧﺎﺳﺎﻟﻤﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﻡ ﺍﯾﻨﻪ ﮐﻪ ﻫﺮ ﻭﻗﺖ ﻣﯿﺮﯾﻢ ﺷﻬﺮﺑﺎﺯﯼ ﭼﻨﺪﺗﺎ ﭘﯿﭻ ﻭ ﻣﻬﺮﻩ ﺑﺎ ﺧﻮﺩﻡ ﻣﯿﺒﺮﻡ ﻫﺮ ﻭﺳﯿﻠﻪ ﺍﯼ ﮐﻪ ﺳﻮﺍﺭ ﻣﯿﺸﯿﻢ ﺑﻪ ﺑﻐﻞ ﺩﺳﺘﯿﻢ که ﺍﺻﻮﻻ ﺁﺩﻡ ترسوییه ﻣﯿﮕﻢ : ﯾﺎ ﺧﺪﺍ ﺍﯾﻦ ﺩﯾﮕﻪ ﺍﺯ ﮐﺠﺎ ﺑﺎﺯ ﺷﺪ ؟ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ يك بابايي داشته از سر كار برميگشته خونه، يهو ميبينه يك جمع عظيمي دارن تشييع جنازه ميكنند، منتها يجور عجيب غريبي اول صف يك سري ملت دارن دو تا تابوت رو ميبرن، بعد يك يارو مرده با سگش راه ميره ، بعد ازون هم يك صف 500 متري ملت دارن دنبالشون ميرن يارو كف ميكنه، ميره پيش جناب سگ دار، ميگه: تسليت عرض ميكنم قربان، خيلي شرمندم... ميشه بگيد جريان چيه؟ يارو ميگه: والله تابوت جلوييه خانممه، پشتيش هم مادر خانومم... هردوشون رو ديشب اين سگم پاره پاره كرده مرده ناراحت ميشه، همينجور شروع ميكنه پشت سر يارو راه رفتن، بعد از يك مدت برميگرده ميگه: ببخشيد من خيلي براتون متاسفم، ميدونم الانم وقت پرسيدن اينجور سوالا نيست، ولي ممكنه من يك شب سگ شما رو قرض بگيرم؟ مرده يك نگاهي بهش ميكنه، اشاره ميکنه به 500 متر جمعيتي پشت سر، ميگه: برو ته صف ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ یه روز سه تا خانوم مرغه به هم میرسن اولی میگه چه روزگاری شده ، دیشب تو کیف دخترم یه عکس جوجه خروس پیدا کردم ..... دومی ميگه این که چیزی نیست یه روز دیدم دخترم تو خیابون داره با یه خروسه ميگه و ميخنده .... سومی ميگه اینها که چیزی نیست من دیشب تو کیف دخترم یه تخم مرغ پیدا کردم ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ابر ها گریه می کنند تا گل ها بخندند. پس بخند گلم... الان که بارون نمی یاد پس نیشتو ببند ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ به پسر خالم گفتم میخوام برم کلاس گیتار گفت افرین ولی من پیشنهاد میکنم بری اکاردئون که اگه کور شدی منبع درامد داشته باشی ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفتیم تشک بخریم یارو هی میگه این آلمانیه طبیه نرمه فیلانه!بعد آخرش میگه یه جوری طراحی شده همسرتون شب غلت بزنه شما متوجه نمیشین بیدار شین :| آخه آدمیزاد نباس بفهمه اونی که کنارشه، غلت میزنه ؟ خوابه ، بیداره ؟ تب داره ؟ چه مرگشه؟ من اصن میرم تشک ایرانی میگیرم که بدونم یکی کنارم خوابه اصن یه جوری که تکون خورد که هیچ اگه نصف شب بیدار بود آرنجشو گذاشته بود رو پیشونیش زل زده بود به سقف و فکر و خیال میکرد و تکون نمیخورد... بفهمم، بیدار شم بگم جونم؟ چیه؟ بیــا بغلم والا.... :)))) ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ رفته بودم ازاین فروشگاه بزرگا اسم نميبرم تبليغ نشه براش يه پيرمرد با نوه اش اومده بود خريد، پسره هي زِر زٍر مي كرد پيرمرد مي گفت: آروم باش فرهاد، آروم باش عزيزم جلوي قفسه ي خوراكي ها، پسره خودشو زد زمين و داد و بيداد پير مرده گفت: آروم فرهاد جان، ديگه چيزي نمونده خريد تموم بشه دَم صندوق پسره چرخ دستي رو كشيد چنتا از جنسا افتاد رو زمين، پيرمرده باز گفت: فرهاد آروم! تموم شد، ديگه داريم ميريم بيرون! من كف بُر شده بودم بيرون رفتم بهش گفتم آقا شما خيلي كارت درسته اين همه اذيتت كرد فقط بهش گفتي فرهاد آروم باش پيرمرده با اين قيافه :| منو نگاه كرد و گفت: عزيزم، فرهاد اسم مَنه اون پدر سگ اسمش سيامكه ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ بيماريهايي كه چت بازی مسبب اون ميشه تنهايي ميخندي وهمه اطرافيان تعجب ميكند ميخوابي درحالتي كه موبایلت رو توبغلت گرفتی به كسي كه كنارت نشسته كم محلي ميكني كمرت خم ميشه وگردن درد ميگيري خواب نامنظم وكم داري بخصوص اگه توگروپ باشی دچار مشكلات خانوادگي ميشي وهميشه بابقیه اعضای خانوادت درحال دعواكردن هستي وقتی برات پیام میات خیلی خوشحال میشی وقتی دستشویی میری موبایلو با خودت میبری دوستايي كه تو این چت بازیا نیستن فراموش ميكني حالا كي ميتونه بگه اينا دروغه؟ خدا وکیلی اینجوری نیستين ؟ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ ♦ **♥** دلتون شاد و لبتون خندون *ghalb_sorati*
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ میدونی؟!؟ من کلا دختر عجیبیم همیشه هم کارای عجیب رو دوست داشتم مثل دوست داشتن تو که عجیب ترین کاریه ک تا حالا دوست داشتم مثلا دلم میخواسته کف خیابون دراز بکشم و سنگ فرشارو دونه دونه نقاشی کنم یا حتی پله های محله های قدیمی شهر یا مثلا بشینم کنار خیابون ساز بزنم و بقیه برام پول بریزن و با اون پول کلی کتابای قشنگ بخرم و ببرم بین بچه هایی که وضع مالیشون خوب نیست پخششون کنم و بعد خودم یکیشونو انتخاب کنم و با کلی هیجان و عشق بشینم بلند بلند بخونمش و جاهای خنده دارش صدای خندمون محلشونو برداره و جاهای گریه دارش ریزریز باهم گریه کنیم ولی میدونی عجیب تر از همه ی اینا چیه؟!؟ من نه نقاشی بلدم نه ساز زدن نه حتی نشون دادن دوست داشتنم به تورو من تنها کاری که بلدم همین نوشتنه واسه همین همیشه از چیزایی که دوسشون دارم ولی ندارمشون مینویسم اینجوری موقع نوشتن خودمو تو اون شرایط تصور میکنم مثلا تصور میکنم کف خیابون خوابیدم و باد موهامو اینور اونور میبره و من دارم طرح یه درخت خزون زده رو روی سنگ فرشا پیاده میکنم یا مثلا همونجوری که روی چهارپایه ی چوبی کوچیک کنار خیابون نشستم و ساز میزنم و آهنگ "گل گلدون" رو میخونم به آدمای غرق شده تو روزمرگیشون که با تعجب از جلوم رد میشن لبخند میزنم یا مثلا تورو با بلیز سفیدت میبینم و تو بهم میگی "جانم بفرمایید" و من بالاخره بی بهونه میرم سر اصل مطلب و دوست داشتنت رو بلند بلند داد میزنم اصلا بنظرم همین دوست داشتن توهم یجور کار عجیبه آخه منی که هم قدم کوتاس هم لاغرم و ریزه میزه ترین دختر فامیلم چرا باید عاشق توعه چهارشونه ی قدبلند بشم؟!؟ من حتی یه سری از دیوونگیامو گذاشتم واسه وقتی که تو بیای مثلا قراره یه شب باهم رو پشت بوم بخوابیم و همینجوری که تو زل زدی به ستاره ها من از رو دفترچه ای که از آرزوهام باتو توش نوشتم بخونم و همین که به خوابیدن رو پشت بوم رسیدم اشک تو چشام جمع بشه و دستاتو محکمتر بگیرم تا باورم شه که بالاخره بدستت آوردم من حتی موتورسواری رو هم گذاشتم واسه روزایی که تو بیای آخه میدونی با اینکه خیلی دوسش دارم ولی خیلی هم ازش میترسم واسه همین قرار شده اولین بار باتو سوار بشم که از پشت محکم بغلت کنم و مطمعن باشم که نمیوفتم و هروقت هم که ترسیدم سرمو ببرم تو گودی گردنت و تا میتونم داد بزنم انقدی که هم من گلوم درد بگیره هم تو گوشات میبینی عشق جان؟!؟!این دیوونه ی درانتظار به تموم آرزوهایی که با تو داره قول رسیدن داده پس با نیومدنت بدقولش نکن نذار جلوی دلش روسیاه بشه لطف کن به این عاشق دیوونت و زود خودتو برسون تا مبادا این دیوونگی ها فقط در حد رویا باقی بمونن لطف کن نذار خمار "جانم بفرمایید" هات بمونم لطف کن و بیا ز تمام بودنی ها تو فقط از آن من باش 💜
○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ ○ یه شب خونه مادر بزرگم رفتیم برای دورهمی بعد حیاط خونشون خیلی بزرگه با درختای بزرررگ نارنج و پرتغال و گردو بعد اونشب همه بودن خاله هام پسر خاله هام و دختر خاله هام شوهر خاله هام با من و مامانم و بابام و مادر بزرگ و پدر بزرگم داستان از اینجا شروع میشه همه جا تاریک بود بعد حرف جن و روح و خلاصه این چیزا اوفتاده بود من رو مبل بودم با خاله هام بقیه رو زمین بعد یهو بارون گرفت شدید تبدیل به طوفان شد درو باز میکردی غیب میشدی بعدش طوفان که شدید شدید شد برقا قعط شد اوووووووف خیلی باحال بود من اونموقع ۱۲سالم بود ینی مال یه سال پیشه داستان ما در مورد جن حرف میزدیم بعد من از پسر خاله و دختر خاله ها بزرگترم در مورد جن حرف میزدیم گرگ زوزه میکشید در مورد روح حرف میزدیم صدا سگ و گربه میومد خعلی باحال بود از کوچیک تا بزرگ ترسیده بودن غیر من ینی اونشب خعععععلیی خوش گزشت
♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ یه جایی خوندم یه دختر هیچوقت قولی که بهش دادی رو یادش نمیره مثلا مـטּ یادم نمیره قول داده بودی برام هزار تا شاخه رزِ بنفش بخری یادم نمیره قول داده بودی یه روز با هم بریم فال بفروشیمُ گل قول داده بودی یه روزی بریم تو چمـטּ های دانشکده پیک نیک، دیوونگیه دیگه، شاخ و دم که نداره مثلا مـטּ یادم نمیره که قول داده بودی، تو آلاچیق های لاله، سر سیاهِ زمستوטּ، یه شب و تا صبح بیدار بمونیم... فیلم های ترسناک ببینیمُ هی جا کنم خودمُ تو بغلـت از ترس یادم نمیره قول داده بودی یه روز کلِ مسیرِ دانشگاه تا خونه کولم کنی قول داده بودی روزای بارونی بی چتر کلِ شهرُ قدم بزنیم 👫 یادم نمیره قول داده بودی تا همیشه قلبت واسه خودِ خودم بتپه دستات فقط دستای خودمو بگیره و بغلـت تا آخرِ دنیا فقط پناهگاهِ من باشه مثلا مـטּ یادم نمیره قول داده بودی " بمونی، نری " یادم نمیره ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ * ♥ فاطمہ.صابرے.نیا 🌿
^^^^^*^^^^^ توجه توجه این داستان بر اساس واقعیت می باشد . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . . آقا ما یه همسایه داشتیم اسمش مش غلام حسن بود (نخندین جدی میگم) این یارو یه زن داشت خیلیم دوسش داش مش غلام حسن تو سن هفتاد سالگی میمیره و هرشب میاد تو خواب زنش که منو تو باغچه خونه خاک کنید به اصرار زن قاضی دادگاه اجازه میده که اینکارو کنن ولی کل اهل محل و درو همسایه از اون جا میرن و پیرزن میمونه و یه خونه روح زده یه شب پیرزن میخوابه و تو خواب میبینه که شوهرش بهش میگه بیا اینجا پیش من زن میترسه و از خواب بیدار میشه صبح روز بعد وقتی از خواب بیدار میشه میره تو حیاطو یه چیز خیلی عجیب میبینه باورتون میشه؟ اونجا یه درخت مش غلام حسن سبز شده بود روی اون درخت پر از مش غلام حسن بود مش غلام حسن های آبدار و خوشمزه
دو دقیقه پیش
در حال حاضر هنوز بخش چت راه اندازی نشده است
دو دقیقه پیش
یکمی صبور باش عزیزکوم درستش موکونیم
دو دقیقه پیش
تست برای پیام طولانی چند خطی
خط دوم
خط سوم